الهه خلجزاده
تلاش برای خلق یک تصویر
بیا هرآنچه میبینیم، هرآنچه میشنویم، هرآنچه میخوانیم، هرآنچه تخیل میکنیم... هرچه هست و هرچه نیست را به تصویر بکشیم.
ماهی طلایی
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست / بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست
برنارد اسلید عشق را در لحظات ناب نمیجوید، بلکه آن را در لحظات نابودی آدمها و ویرانی عشقشان نشان میدهد.
تصویرسازی نمایشنامهی «فرصتهای بزرگ» اثر برنارد اسلید و ترجمهی مهسا خیراللهی. داستان زوجی که با تمام درگیریها و مشکلاتشان با یکدیگر، دعواها، قهرکردنها، جداشدنها، تجربههای دوستی دیگر و حتا ازدواجهایی دیگر، باز به هم برمیگردند. در تمام طول زندگی، بارها و بارها به هم میرسند و باز از هم جدا میشوند. تکرار چندبارهی حشر و نشر. انگار برای یکدیگر ساخته شدهاند و ساخته نشدهاند.
«فرصتهای بزرگ» روایت جذابی است از اشتباهی که ده سال ادامه پیدا میکند، جدایی همیشگی دو نفر که شک دارند با هم بمانند یا جدا شوند. در احساسات متضاد هر دو ترسی وجود دارد که بر زندگیشان تأثیر مستقیم میگذارد. نویسنده ما را وارد پیچوخم احساساتی فراتر از احساسات معمول زناشویی نمیکند، بلکه ضربههای مهمی را نمایش میدهد که به زندگی هرکدام و به عشقشان وارد میشود. در «فرصتهای بزرگ» مدام شاهد تغییر جایگاه شخصیتها هستیم. موقعیتهای آرام ناگهان تغییرشکل میدهند و تنشها به خنده بدل میشوند. برنارد اسلید عشق را در لحظات ناب نمیجوید، بلکه آن را در لحظات نابودی آدمها و ویرانی عشقشان نشان میدهد. (از مقدمهی کتاب)
به مقوا با مرکب سبز و لاک طلایی رنگ و طرح دادم و برش ماهیوار زدم.