پیراهن زهری

الهه

مدئا در اساطیر یونان زن جادوگری بود که عاشق پهلوان نامداری به اسم یاسون می‌شود. یاسون به دنبال یافتن «پشم زرین»، یعنی نماد قدرت، و به‌دست آوردن سلطنت، به کولخیس می‌رود. کولخیس محل زندگی مدئا و مقر فرمانروایی پدر او بود. پس از اینکه مدئا به یاسون دل می‌بازد، به پدر خویش خیانت می‌کند و همراه و یاری‌رسان یاسون می‌شود. «پشم زرین» را برای یاسون می‌برد و بعد با هم و به‌همراه برادر کوچکتر مدئا، سوار بر کشتی می‌شوند و می‌گریزند. شاه آن‌ها را تعقیب می‌کند و مدئا برای به تأخیر انداختن حرکت شاه، برادر کوچکترش را می‌کشد و بدن او را تکه‌تکه می‌کند و در پشت کشتی می‌پراکند تا تعقیب‌کنندگان برای جمع‌آوری بدن برادر بایستند. به این ترتیب یاسون و مدئا می‌گریزند. پس از آن یاسون و مدئا ازدواج می‌کنند و بچه‌دار می‌شوند. با گذشت ده سال از این ازدواج، یاسون عاشق زنی دیگر شده و مدئا را رها می‌کند. مدئا برای انتقام از یاسون بچه‌های خودش را می‌کشد.
نمایشنامه‌ی «مدئای منهتن» نوشته‌ی دِئا لوهر و ترجمه‌ی نگار یونس‌زاده، برگرفته و تصویری مدرن از افسانه‌ی مدئاست. در این نمایشنامه مدئا و یاسون مهاجرانی غیرقانونی‌اند که از اروپا به امریکا گریخته‌اند.
برای تصویرسازی این داستانِ مدرن‌شده، لباس چرمی قرمزرنگ و اسیدی‌ای را که در نمایش از آن یاد شده، دستمایه قرار دادم. زرورق قرمزرنگ شکلات را با کبریت آتش زدم و به شکل پیراهن درآوردم. البته به دلیل تنگنای فیلترینگ، به‌جای پیراهنی چسبان، پیراهنی باز و دامنی فراخ داریم 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *