الهه خلجزاده
تلاش برای خلق یک تصویر
بیا هرآنچه میبینیم، هرآنچه میشنویم، هرآنچه میخوانیم، هرآنچه تخیل میکنیم... هرچه هست و هرچه نیست را به تصویر بکشیم.
پیراهن زهری
مدئا در اساطیر یونان زن جادوگری بود که عاشق پهلوان نامداری به اسم یاسون میشود. یاسون به دنبال یافتن «پشم زرین»، یعنی نماد قدرت، و بهدست آوردن سلطنت، به کولخیس میرود. کولخیس محل زندگی مدئا و مقر فرمانروایی پدر او بود. پس از اینکه مدئا به یاسون دل میبازد، به پدر خویش خیانت میکند و همراه و یاریرسان یاسون میشود. «پشم زرین» را برای یاسون میبرد و بعد با هم و بههمراه برادر کوچکتر مدئا، سوار بر کشتی میشوند و میگریزند. شاه آنها را تعقیب میکند و مدئا برای به تأخیر انداختن حرکت شاه، برادر کوچکترش را میکشد و بدن او را تکهتکه میکند و در پشت کشتی میپراکند تا تعقیبکنندگان برای جمعآوری بدن برادر بایستند. به این ترتیب یاسون و مدئا میگریزند. پس از آن یاسون و مدئا ازدواج میکنند و بچهدار میشوند. با گذشت ده سال از این ازدواج، یاسون عاشق زنی دیگر شده و مدئا را رها میکند. مدئا برای انتقام از یاسون بچههای خودش را میکشد.
نمایشنامهی «مدئای منهتن» نوشتهی دِئا لوهر و ترجمهی نگار یونسزاده، برگرفته و تصویری مدرن از افسانهی مدئاست. در این نمایشنامه مدئا و یاسون مهاجرانی غیرقانونیاند که از اروپا به امریکا گریختهاند.
برای تصویرسازی این داستانِ مدرنشده، لباس چرمی قرمزرنگ و اسیدیای را که در نمایش از آن یاد شده، دستمایه قرار دادم. زرورق قرمزرنگ شکلات را با کبریت آتش زدم و به شکل پیراهن درآوردم. البته به دلیل تنگنای فیلترینگ، بهجای پیراهنی چسبان، پیراهنی باز و دامنی فراخ داریم 🙂